محل تبلیغات شما



برای اداره کلاس به نحو مطلوب، راهکارهایی وجود دارد که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می شود:

1. به شاگردان مسئولیت دهید

هر قدر شاگردان در قبال رفتار خود احساس مسئولیت کنند به همان میزان به معلم کمک می نمایند تاکلاس را بهتر مدیریت نماید. لذا معلمان باید سعی نمایند با دانش آموزانی که زیر بار قبول مسئولیت نمی روند و معمولًا برای معلم در کلاس مشکل ایجاد می نمایند کار کنند و آنها را در قبول مسئولیت یاری نمایند. واگذاری مسئولیت شکل های متعددی می تواند داشته باشد. همچون: نماینده کلاس شدن، سرگروه شدن، مأمور جمع آوری دفاتر و کارهای عملی شاگردان شدن، مسئول حضور و غیاب بودن و.

2. به هنگام برخورد با موقعیت های ناهنجار رفتاری از ناحیه شاگردان، خونسرد باشید

وقتی شاگردان رفتار ناشایست انجام می دهند، برخی از معلمان خونسردی خود را از دست می دهند و واکنش متناسب با شرایط خود بروز نمی دهند. در نتیجه موقعیت را بدتر از آنچه که هست می نمایند


شكستم توبه ام ساقی، تو هم بشکن سر خم را

بزن سنگی به جام می ، كه بشكن بشكن است امشب

شكستم توبه را از بس شكن در زلف او دیدم

دل زاهد شكست از من ، كه بشكن بشكن است امشب

 قدح بشكست و دل بشكست و جام باده هم بشكست

 خدایا در سرای ما چه بشكن بشكن است امشب

رفیقان خمره بشكستند و ماهم توبه بشكستیم

تو هم اهل دلی بشكن كه بشكن بشكن است امشب

 صفا دارد شكست ساغر و پیمانه و توبه

 بیا در مجمع رندان كه بشكن بشكن است امشب

مولوی


در ما عجبی نیست که جز عیب نبیند
آن را که هنر هیچ به جز بی هنری نیست

اینان همه نو دولت عیش گذرانند
ما دولت عشقیم که دورش سپری نیست

******

چیزی بگو بگذار تا همصحبت باشم
ی حریف لحظه های غربتت باشم

ای سهمت از بار امانت هر چه سنگین تر
بگذار تا من هم شریک قسمتت باشم


بعضي‌ از مردا رو ميبيني‌ فکر ميکني‌ چه بي‌ خـــياله و چه راحت مي‌خنــــده .
و فقـــط يه مــــــرد مي‌تونه بفهمه که يه " مــــرد " در روز چند بار زير بار زندگـــي 
ميشـــکنه !!
بسلامتي اون مـــردايي که کـــوه دردن ، دارن از بغض خفـــه ميشن ، ولي‌ باز توي 
جمع ميگــن و ميــــخندن !!

 


بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

یده در شمایل خوب تو بنگریم

شوق است در جدایی و جور است در نظر

هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم

روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست

بازآ که روی در قدمانت بگستریم

ما را سریست با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من

از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم

ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب

در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم

نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب

نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم

از دشمنان برند شکایت به دوستان

چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم

ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس

آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم

سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند

چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم


عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم

دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم

خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود

آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم

همچو بلبل همه شب نعره ن تا خورشید

روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم

گفته بودیم به خوبان که نباید نگریست

دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم

صفت یوسف نادیده بیان می‌کردند

با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم

رفته بودیم به خلوت که دگر می نخوریم

ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم

تا همه شهر بیایند و ببینند که ما

پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم

سعدیا لشکر خوبان به شکار دل ما

گو میایید که ما صید فلان گردیدیم


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها